رویای خدا-۱۵

میان این برهوت

این منم

من مبهوت...


چشمام پر از جذر و مده.تنم.نفسم.صدام.لباس های تو چمدونم.کتاب های آواره م.همه بوی غربت گرفته.بوی تنهاییم داره زیاد میشه.

خدایا... 

دلم پر از آهه

پناهمی هنوز؟



نظرات 1 + ارسال نظر
امین سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:52 ب.ظ http://delstory.com

نکند آن ور آبی که حرف از غربت میزنی، اون هم غربت لباس های توی چمدون و کتاب...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد