- جای بوسه ت هنوز روی پیشونیمه. خیسیش .نرمیش . عشقش . آخ...
- گرماش همه ی وجودمو سوزوند .لرزوند . تنم طاقت این گرما رو نداشت.آخه تو این فاصله ها خیلی ضعیف شده .
- نمیذارم هیچوقت رطوبت نفست از روی صورتم بره. بوی نرگس تازه میدی .غنچه های اول زمستون. زیر نم نم بارون
دامینه
یکشنبه 11 مردادماه سال 1388 ساعت 12:33 ب.ظ
سلام. خوش حالم که برگشتی، دامینه.
راستی، قریبی نه، غریبی ;)
مطلبت هم آرام بخش بود.
شاد باشی.
باز که غیبت زد...